خیال ِتشنه

Friday, March 13, 2009

نوروز از راه می رسد



فرا رسیدن سال نو و نوروز را به هر انسانی که در گوشه گوشه جهان این روز را جشن می گیرد تبریک می گویم.





Gott Nytt År



نوزده سال است که در سوئد، شهر گوتنبرگ زندگی می کنم شهری که عطر خوش کوچه پس کوچه های شوش و مولوی ، شهری که عطرخوش دستان مهربان مادرم و نگاه سرشار از عشق پدرم را دارد. نوزده سال است که بر سفره هفت سین خانه ام سیب از زندگی، آیینه از حقایق روزگار، خیام از می، شمع از روشنایی های در راه...سخن گفته است. نوزده سال در حسرت به استقبال بهار رفتن در خانه کودکی و در کنار ریشه هایم جبر زمان را نظاره کرده . نوزده سال است که روزها در خاک گوتنبرگ قدم زده ام و شبها در کوچه پس کوچه های طار، جایی که خاطرات کودکی و نوجوانی ام ریشه دواندند و بارور شدند. نوزده سال است که در جنگلهای این خاک سرد ، میان آواز بلبلان و فریاد مرغهای دریایی قدم زده و دانه دانه گلهای وطن را جسته و در ذهن خود کاشته ام. نوزده سال است که در تنهایی خود زمزمه کرده:




روز ما هم فرا خواهد رسید

آن روز که من گیلاسها را آویز گوش کنم

و قدم بردارم در ساحل زیبای خوشبختی

......................................


پس از آن نوزده سال انتظار سه روز مانده است به استشمام عطر خوش مهر آن مادر و پدری که در گنجینه خاطر خود قصه هزار و یک شب را حمل می کنند. چند روزی بیشتر نمانده به آمدن نوروز ونشستن ما با هم در کنار سفره هفتسین.



ای خدا کی می شه این سه روز زود بگذرد



ای خدا کی میشه...