خیال ِتشنه

Thursday, April 22, 2010

بانو حميده خيرآبادی هم از میان ما رفت


حمیده خیرآبادی بازیگر خوب تئاتر، تلوویزیون و سینمای ایران هم از میان ما رفت. او هم همچون دیگر هنرمندان با بی مهری و بی سپاسی یک نظام بی فرهنگ مواجه شد، نظامی که نیاز به معرفی ندارد . این نظام نسبت به هر قشر با فرهنگ و متمدنی آنقدر سالیان سال بی فرهنگ و بی تمذن برخورد کرده است که پرونده اش بر همگان آشکار است . و اما حمیده خیر آبادی چنان پرونده درخشانی دارد که از کودکی تا به امروز و هر روز دیگر در ذهن هر کدام از ما زنده است و زنده خواهد ماند.
یادش بخیر و روحش شاد
Den iranska skådspelaren, Hamideh Khirabadi har lämnat oss för gott. Hon spelade över 30 år i många olika filmer och var en populär skådspelare.

Sunday, April 18, 2010

هنوز زنده امJag lever fortfarande


همه روز را با اندیشه به اندیشه ها و دل نگرانی هایم سر می کنم با سکوتی که در درونم روشن می شود و در درونم خاموش. دیگر هیچ چیز شکل روز پیش را نخواهد داشت نه آن شمع شادی که در چشمان پر از آرزویم می سوخت، نه آن غمی که چند سالی بود از خانه دلم کوچ کرده بود و نه آن آرامش و یا خروشی که همیشه در اوج به پروازم می آورد.
حالا می ایستم در گوشه ای و با اندیشه به پروازهای اکنون و فردا و پرواز هر گونه پرنده ای بیشتر از همیشه طعم لحظه ها را زیر دندانهای تامل می جوم تا...
Hela dagen tänker jag på mina tankar och oroligheter med den tystnaden som tänds inom mig och släcks inom mig.
Ingen kommer att likna som förr, varken den tända ljusets glädje som brann i mina ögons önskningar, varken den sorgen som hade flyttat ifrån mitt hems hjärta eller de vågorna och stillheten som flög mig överallt.
Nu stannar jag i ett hörn och med tanke på varje fågels flyg tuggar jag mer än alltid smaken av stunder under tankens tänder.

Saturday, April 10, 2010

برای همیشه ضخم روح خرابت را ترک خواهم کرد

Jag lämnar din fräna och trasiga själ för gott
med den stora och djupa sorgen som du odlade
i min vänliga och olömska själ

Jag lämnar din fräna och trasiga själ för gott
för att du förstörde med din onda själ ,
de fördomsfria broarna
som jag hade bytt med mitt hjärtas blod
..............................................................
.............................................................
برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
با عزمت غم عمیقی که در روح خیرخواه و بی حیله ام کاشتی
برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
چرا که همه پلهایی دنیای بی پیشداوری را که با خون دل ساخته بودم

با روحیه پست از حقارت
پست از حسادت
پست از اراجیف و اباطیل گویی
و پست از مرداب روح بیمارت کوف و یکون کردی
برای همیشه ضخم روح بیمارت را ترک خواهم گفت
تو به من ثابت کردی که یک ذهن و روح خراب و مسموم

یک دنیای ویران از بی اعتمادی
یک دنیای سست از ابهام را
بارش بزرگترین و گرمترین قلب دنیا بر آن هم نمی توان مدوا کرد

برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
تو به من با بی حرمتی بی توصیف

ثابت کردی که حتی یک روزنمی توانی
بی خیانت و کثیف کردن روح انسانیت
انسانی دیگر سر کنی

برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
تو به من با روح روباه پیشه ات ثابت کردی که در دنیای متعفن تو

تنها قانون وحشی جنگل حکومت می کند:
بی رحم اندیشه کردن ، دریدن و کشتن برای بقای بی بقای خویش


برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
تو به من ثابت کردی که کرکس همیشه کرکس خواهد ماند
کرکس همیشه در انتظار مرگ حیوانهای بی گناه

حیوانهای در انتظار ناخوداگاه دام
حیوانهای بی پروا پرواز خواهد کرد
و کرکس فقط از قبال مردگان

و روح مرده خوار خویش بر فراز قله ویرانی پرواز خواهد کرد


برای همیشه ضخم روح ویرانگرت را ترک خواهم گفت
تو به من ثابت کردی که روح ضخم آگین تو چنان بوی نفرت می دهد

که حتی نمی توان برای دفن آن جایی در گور روح خویش باز کرد
حمیرا طاری

2010/04/10